سفارشها و توصيههاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره قرآن و ويژگيهاي منحصر به فرد قرآن باعث شد تا قرآن در سراسر زندگي مردم راه يابد، به ويژه اينكه مسلمانان در عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) كتابي غير از قرآن نداشتند و قرائت و حفظ و تعليم اختصاص به آن داشت.
حفظ قرآن حتي بعد از پيدايش صنعت چاپ هم موقعيت و جايگاه خود را حفظ كرد و همواره به عنوان يك سنت و عبادت بزرگ، در ميان مسلمين مطرح بود.
قرآن نيز به زنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در مورد حفظ و يادآوري قرآن در يك جا توصيه كرده است.
و اذكرن ما يتلي في بيوتكنّ من آيات الله و الحكمه انّ الله كان لطيفاً خبيراً.[1]
« آنچه از آيات الهي و حكمت كه در خانههاي شما تلاوت ميشود را به خاطر بسپاريد، همانا خداوند نسبت به شما لطف دارد و هم از اعمال شما و كردارتان باخبر و آگاه است.»
طبق نظر عدهاي از مفسرين منظور از ذكر در اين آيه به معني حفظ و به خاطر سپردن است، كه خداوند بعد از وظايف متعددي كه به همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گوشزد ميكند به آنان توصيه ميكند كه آيات قرآن را حفظ كنيد تا به واسطه آن (قرآن) پيام قرآن را فرا بگيريد.[2]
پيامبر اسلام در چهل سالگي به مقام نبوت رسيد و قرآن در بيست و سه سال بر قلب مبارك وي فرود آمد، در اين مدت، صحابه به سفارش آن حضرت در نگهداري آيات الهي ميكوشيدند، آنان آيات را بر پوست و استخوانهاي شانه و دنده حيوانات، چوبهاي درخت خرما و سنگهاي سفيد پهن، كاغذ و پاره مينگاشتند و براي برخورداري از پاداش معنوي آن حفظ ميكردند و به خاطر ميسپردند.
حفظ قرآن از روزهاي نخستين نزول وحي آغاز شد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خود نخستين حافظ قرآن به شمار ميرفت براي فرا گرفتن و از خاطر نبردن آن بسيار تلاش و كوشش ميكرد:
ابن عباس ميگويد: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به سبب عشق شديدي كه به دريافت و حفظ قرآن داشت هنگامي كه پيك وحي آيات را بر او ميخواند، همراه وي زبانش را حركت ميداد و شتاب ميكرد تا آنچه ميشنود را فراموش نكند، خداوند او را از اين كار باز داشت و فرمود: ما آن را برايت جمع ميكنيم.
«انّا نحن نزّلنا الذّكر و انّا له لحافظون»[3]
«ما قرآن را نازل كرديم و خود نيز از آن محافظت ميكنيم.»
حضرت براي اطمينان كامل از محفوظات خويش آنها را بر فرشته وحي عرضه ميكرد.[4]
پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در نماز و هر فرصتي كه پيش ميآمد، قرآن را با صداي بلند ميخواند و صحابه نيز همراه وي به فراگيري و حفظ آن ميپرداختند.
ابن مسعود ميگويد: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به من فرمود: از آيات قرآن برايم تلاوت كن! گفتم: قرآن بر شما نازل شده من آن را بخوانم؟
فرمود: آري، دوست دارم قرآن را از ديگري نيز بشنوم.
من سوره نساء را تلاوت كردم تا رسيدم به آيه چهل و يكم و آن را نيز خواندم:
فكيف اذا جئنا من كلّ امّه بشهيد و جئنا بك علي هؤلاء شهيداً
« پس چگونه است، آن روز كه براي هر امتي گواهي (از خودشان) بياوريم و تو را نيز بر آنان (مسلمان) گواه آوريم؟»
اشك از چشمان حضرت جاري شد و فرمود: براي من كافي است.[5]
اصحاب و ياران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) كه او را بسيار دوست ميداشتند و براي رضايت و خشنودي وي از جان و مال خويش ميگذشتند،[6] آنان وقتي آيه يا سورهاي را از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ميشنيدند، چندين بار به حضرت مراجعه كرده، آنچه به خاطر سپرده بودند را بر وي عرضه ميكردند تا حفظ آنها را تأييد و تقرير نمايد.
در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بسياري از اصحاب، حافظ سورههايي از قرآن بودند و شمار كساني كه آياتي از قرآن را از حفظ نباشند بسيار اندك بود.
عباده بن صامت ميگويد: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هر مرد مهاجر را به يكي از ما ميسپرد تا به وي قرآن بياموزيم، در مسجد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تلاوت قرآن چنان بلند بود كه حضرت دستور داد صداها را پايين آورند تا موجب اشتباه نگردد، گاهي اهتمام در حفظ قرآن چنان بالا ميگرفت كه براي اسقاط يا ثبت يك حرف ميان صحابه نزاع و درگيري پيش ميآمد.[7]
تعداد حافظان قرآن بسيار بود، و بنابر يك نقلي لااقل 140 نفر در زمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) حافظ قرآن بودند گرچه جمعي از آنها از شهرت و اعتبار بيشتري برخوردار بودند.
سيوطي مينويسد: چند تن از صحابه كه به تعليم قرائت قرآن و حفظ آن شهرت داشتند عبارتند از: علي (عليه السلام)، ابيّ بن كعب، زيد بن ثابت، ابو الدرداء، عبدالله بن مسعود و ابو مسعود اشعري.
در آن عصر، زنان نيز پا به پاي مردان در عرصه تلاوت و حفظ قرآن تلاش ميكردند، چنانكه نامهاي برخي از آنها مثل: امسلمه، امورقه[8] بنت عبدالله بن حارث نيز در ميان حافظان به چشم ميخورد.[9]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . احزاب/34.
[2] . مقتضيات الدرر، ج8، ص300؛ الميزان، ج16، ص331؛ تقرب القرآن، ج22، ص14؛ تفسير جديد، ج5، ص426.
[3] . حجر/9.
[4] . مجمع البيان، ج10، ص197.
[5] . تاريخ قرآن، ص233.
[6] . در حادثه حديبيه، چهارمين و آخرين نماينده قريش (عروه بن مسعود ثقفي) براي گفتگو نزد پيامبر آمد. او هنگام مذاكره به ساحت حضرت جسارت كرد، او اين طور وانمود ميكرد كه ياران حضرت در آينده وي را رها ميكنند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي اينكه پاسخي دندان شكن به تهديد عروه دهد، برخواست و وضو گرفت، عروه با چشم خود ديد كه ياران رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نگذاشتند، قطرهاي از آب وضوي او به زمين بريزيد.
بنابراين به محفل قريش رفت، جريان ملاقات و هدف پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را به سران قريش رسانيد و گفت: من شاهان بزرگ را ديدهام، قدرتهاي بزرگي مانند قدرت كسرا، قيصر روم و سلطان حبشه را مشاهده كردهام، ولي موقعيت هيچ كدام مانند محمد نبود، من با ديدگان خود ديدم كه يارانش نگذاشتند، قطره آبي از وضوي او به زمين بريزد و براي تبرك آن را تقسيم كردند،اگر مويي از محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بيفتد، بيدرنگ آن را بر ميدارند. (فروغ ابديت، ج2، ص188)
[7] . البيان، آيت الله خويي، ص274.
[8] . ام ورقه در شمار زناني بود كه قرآن را حفظ ميكرده است، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هر وقت او را ميديد، او را شهيده ميخواند. چون هنگامي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به جنگ بدر ميرفت ام ورقه از ايشان پرسيد: اجازه ميدهي من هم بيايم تا زخميها را مداوا و بيماران را پرستاري كنم، شايد خداوند مرا نيز به فيض شهادت برساند، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: خدا شهادت را براي اين فرد آماده كرده است، و او را شهيده ناميد، سپس رو كرد به خانه خود باز گردد. ام ورقه سرانجام در زمان خليفه دوم به دست غلام و كنيز خود كشته شد.
[9] . الاتقان، ج1، نوع 20، ص251.
***********
برگرفته شده از کتاب بهترین روش حفظ